Oblivion کم ارزش ترین بلاک باستر تام کروز است که باید تماشا کنید
بخشی از دلیل اینکه سکانس های برج آسمان این فیلم از نظر بصری بسیار خیره کننده هستند، این است که ،ینسکی و فیلمبردارش، کلودیو میراندا (که فیلمبرداری هم کرده است. تاپ گان: ماوریک)، اصرار بر اجتناب از جلوه های صفحه آبی و صفحه سبز برای ایجاد نور و محیط های بیرونی مجموعه داشت. در عوض، این زوج با یک خانه جلوههای ویژه کار ،د تا مجموعه برج آسمان فیلم را با پروژکتورهایی که نه تنها به میراندا اجازه میداد نور دقیقی داشته باشد، را احاطه کنند. فراموشیبازیگران در زمان واقعی بلکه به خود مجریان نیز این فرصت را می دهد که دیدگاه های مشابه شخصیت هایشان را ببینند. میراندا و ،ینسکی، به عبارت دیگر، خود را در خط مقدم نوع فناوری پروژکتور روی صفحه نمایش قرار می دهند که اکنون توسط نمایش هایی مانند ماندالوریان و فیلم هایی مانند بتمن.
تاپ گان: ماوریک شاید سال گذشته بازگشت تام کروز به رده های بالای هالیوود را تثبیت کرده باشد، اما این فیلم با تنها فیلم پرفروشی که کروز در سال های اخیر روی آن کار کرده است فاصله زیادی دارد. در واقع، کروز بیش از یک دهه است که در یک مسیر داغ بوده است، اساساً از بدلکاری های عملی او در سال 2011. Mission: Impossible – G،st Protocol کمک کرد تا دوباره او را در رادار بینندگان قرار دهد
اولین اقدام از فراموشی در بیشتر موارد، مقدمه ای اکتشافی برای نسخه آینده نگر و دیستوپیایی زمین است. از تماشاگران دعوت میشود تا جک کروز را در حالی که روی سطح پارهشده اما به تدریج در حال بهبودی سیاره پرواز میکند، بازیهای قدیمی بیسبال را در استادیومهایی که مدتها ویران شدهاند، زنده میکند و با ویکتوریا رایزبورو در بزرگترین خلق فیلم: برج آسم، شناور که تقریباً ساخته شده است، تگ کنند. به طور کامل از دیوارها و کف شیشه ای نیمه شفاف. اولین عمل فیلم اساساً با یک سکانس شبانه بین کروز و رایزبورو در است، شنای معلق برج آسمان به اوج می رسد که به طور همزمان حسی، خواب آور و از نظر بصری الهام بخش است.
در طی 12 سال از آن زمان، کروز چند دلتنگی اینجا و آنجا داشته است (ما به شما نگاه میکنیم، ص،ه دوران)، اما با این وجود او توانست شهرت خود را در میان تماشاگران سینما با آثار پرفروشی مانند ماموریت: غیرممکن – ملت سرکش و ماموریت: غیرممکن – Fallout و مورد علاقه های فرقه مانند لبه فردا. در سال 2013، کروز نیز برای اولین بار با آن همکاری کرد تاپ گان: ماوریک کارگردان جوزف ،ینسکی برای فیلم اصلی ماجراجویی علمی تخیلی، فراموشی. بر خلاف موریک، اگر چه، فراموشی پس از انتشار، پاسخ انتقادی و مالی گرمی دریافت کرد.
روی صفحه، فراموشیبدهی او به داستان های علمی تخیلی عصر فضا آشکار است. آنچه تاثیرگذارتر است این است که چقدر فیلم موفق می شود از همان کیفیت پالپی استفاده کند که در وهله اول دنیای علمی تخیلی آن داستان ها را بسیار جذاب کرده است. این فیلمی است که به راحتی می توان آن را روشن کرد و در آن گم شد، و سزاوار آن است که به مراتب بیشتر از آنچه این روزها به نظر می رسد، از آن یاد شود.
در کل فیلم حتی یک قاب بد یا ضعیف وجود ندارد. حتی اگر داستان آن تقریباً هیجانانگیز یا خوشایند جمعیت نباشد، فراموشی دارای همان نوع هنر بصری صیقلی است که به ساخت آن کمک کرده است تاپ گان: ماوریک از بسیاری از فیلم های پرفروش سال گذشته متمایز باشید. این همان سطح از دقت فنی چشمگیر است که در واقع تقریباً در هر فیلمی که ،ینسکی کارگرد، کرده است به نمایش گذاشته می شود.
ده سال بعد، فراموشی به نظر می رسد نه تنها سزاوار چنین پاسخ ملایمی نیست، بلکه به نظر می رسد فیلمی است که باید بیشتر از آنچه که هست مورد بحث قرار گیرد. تنها به همین دلیل، فراموشی او این تمایز تاسف بار را به دست آورده است که نه تنها یکی از کم ارزش ترین فیلم های ژانر دهه 2010، بلکه دست کم گرفته شده ترین بلاک باستری است که تام کروز در آن بازی کرده است.
فراموشیبه اعتبار خود، بیش از اندازه کافی سکانس های اکشن هیجان انگیز را در زمان اجرای نسبتاً ناچیز 124 دقیقه ای خود قرار می دهد. با این حال، چیزی که فیلم را بسیار قابل تماشا میکند این است که چقدر موفق میشود شما را عاشق واقعیت جایگزین آیندهنگرش کند. مانند بسیاری از بهترین فیلمهایی که کروز تا به حال ساخته است، این فیلم نیز به شدت به قدرت و جذابیت ستارهای چشمگیر خود متکی است. خوشبختانه، کروز برای این کار آماده است. فراموشی در نتیجه، میتواند گهگاه نگر،های مربوط به پیشرفت طرح را به نفع لحظات و سکانسهایی که هم جک و هم آنهایی که فیلم را تماشا میکنند، م، کرده و در دنیای علمی تخیلی آن گم شوند، کنار بگذارد.
روی نسخهای از زمین که دههها قبل در اثر تهاجم بیگانگان ویران شده و به شکل زمین در آمده است، اتفاق میافتد. فراموشی جک (کروز) و ویکتوریا (آندریا رایزبورو)، یک جفت انسان که وظیفه دارند اطمینان حاصل کنند که آ،ین منابع سیاره با موفقیت برای بازماندگان باقیمانده که به مستعمرات جدید در سراسر فضا نقل مکان کرده اند، از بین می رود. وقتی فیلم شروع می شود، ماموریت آنها تقریباً کامل شده است. متأسفانه، جک نیز در روزهای قبل از نابودی زمین و خاطرات زنی مرموز به نام جولیا (اولگا کوریلنکو) که او را کاملاً به یاد نمی آورد، غرق در امواج نوستالژی شده است.
فراتر از ماهیت نوآورانه تکنیکی برخی از روش های پشت صحنه خود، ،ینسکی و میراندا به طور مداوم موفق به انجام فراموشیدنیای پسا آ،ا،م، هم واقعی و هم به طرز متناقضی در آن زندگی میکند. علیرغم اینکه بسیاری از محیطهای دیستوپیایی عظیم فیلم چقدر خالی هستند، هنوز هم میتو،د تاریخچهای را که در پشت هر محلی که جک کروز در آن میگذرد احساس کنید، که همین حس نوستالژی را آسانتر میکند که باعث میشود بسیاری از اقدامات او در سرتاسر جهان به وجود بیاید. فراموشی.
البته ماموریت جک و ویکتوریا بیش از آنچه که به نظر می رسد وجود دارد. در آن راه، فراموشی ساختار معمایی مشابه بسیاری از فیلمهای علمی تخیلی محبوبی را که پیش از آن ساخته شدهاند، به اشتراک میگذارد. ماه و گزارش اقلیت. جاهایی که می رود و افشاگری هایی که در نهایت ارائه می کند، به هیچ وجه انقلابی یا غیرقابل پیش بینی نیستند. با این حال، در حالی که داستان فیلم کمی از آشنایی بیش از حد آن رنج می برد، فراموشی کاستیهای رواییاش را با سرعت و سطح کلی مهارت فنی جبران میکند که صادقانه بگویم، این روزها بهطور فزایندهای به نظر میرسد (حداقل، در فیلمهایی که تام کروز در آن بازی نمیکنند).