کارگردان بن پارکر در فیلم «دفن» در جنگ جهانی دوم به بررسی اخلاق میپردازد
جالبه.
آره، همیشه برنامه بود. من میخواستم آن را در سال 1991 شروع کنم. باز هم، شما این کار را برای خود سختتر میکنید، زیرا احتمالاً باید آن را به ،وان یک کتاب در زمان حال تنظیم کنید. انجام طراحی تولید آسانتر است. اما برای تنظیم آن در سال 1991، آن لحظه از تاریخ که همه چیز پایین آمد و مردم می گفتند: «عالی! تمام شد. تمام شد. این عالی نیست؟» و درست در همان لحظه، اتفاقی میافتد که یک شخصیت میتواند بگوید: «من میدانم این چطور پیش میرود. اگر اجازه دهید دوباره رشد کند همیشه می تواند رشد کند.»
به گفته پارکر که هم به ،وان نویسنده و هم کارگردان فعالیت می کند، شکار جسد هیت، مانند جستجوی گنجی مدفون است. هنگامی که گنج را پیدا کردید، “مردم را دیوانه می کند” و منجر به فساد می شود. پارکر در گفتگو با Di،al Trends منشاء آن را توضیح می دهد خا،پاریکنجکاوی او برای تاریخ جنگ جه، دوم، اجرای پرخاشگر شارلوت وگا و وضعیت فیلمسازی مستقل در سال 2022.
چه زم، متوجه شدید که شارلوت بازیگر من، این کار است؟ چه چیزی در عملکرد او شما را تحت تاثیر قرار داد؟
خا،پاری در تئاترهای منتخب باز می شود و بر اساس تقاضا در 2 سپتامبر
اما به ،وان یک یادداشت، در یکی از کتاب ها این یادداشت را در مورد دفن اجساد هیت، در پایان جنگ یافتم. خب الان دارم بهش نگاه میکنم دارم در موردش تحقیق میکنم جالبه. کاری که من انجام میدادم نوعی درام زندگینامهای بود و بعد این موضوع مطرح شد. فکر میکردم این ایده بسیار بصری است – وقتی یک نفر باید بقایای هیت، را پیدا کند، آنها را دفن کند و دوباره آنها را کند – چه اتفاقی برای ،ی میافتد که باید با ،ی انجام دهد.
Burial – Official Trailer ft. Charlotte Vega, Tom Felton | HD | نیمه شب IFC
بن پارکر در فیلم جدید خود یک معضل اخلاقی جالب را مطرح می کند. خا،پاری. اگر فردی با بقایای آ،ف هیت، در تماس باشد چه می کند؟ برای سرباز روسی برانا واسیلیوا (شارلوت وگا)، این فرضیه زم، به واقعیت تبدیل میشود که واحد او وظیفه دارد اجساد هیت، را در سال 1945 به خارج از آلمان و به روسیه منتقل کند. منجر به درگیری شدید بر سر جسد دیکتاتور فقید شد.
بنابراین برای مدتی حامله شد. من هنوز اولین ویژگی خود را انجام نداده بودم، بنابراین فکر نمی کردم بتوانم آن را به یک ویژگی تبدیل کنم. فکر کردم کوتاه خوبی باشه وقتی ویژگی خود را انجام دادم، فکر کردم، «نه. من می خواهم بنشینم تا این را در یک ویژگی بنویسم. واقعا ایده خوبی است.»
من عاشق علمی تخیلی هستم. من عاشق خواندن علمی تخیلی هستم و مانند فیلیپ کی دیک و چیزهایی از این دست را دوست دارم. من دوست دارم یک کار علمی تخیلی انجام دهم. من فکر می کنم که این راه های زیادی را باز می کند. من واقعا آن را دوست دارم. بله، من یک کتاب باز هستم. من یک فیلم ترسناک واقعا خوب ساخته ام. من دو فیلم مهیج با سبک های ترسناک ساخته ام و یک فیلم ترسناک دارم که امیدوارم اتفاق بیفتد. اما این برای من واقعا سرگرم کننده است. فکر میکنم از روی ا،ر فیلمنامهها، از موقعیتی ترسناک میآیم، حتی وقتی فیلم هیجانانگیز باشد. من می خواهم شما را با ترس به وجد بیاورم. من می خواهم شما را با چیزهای وحشتناک هیجان زده کنم. همه چیز در مورد تنش است. مید،، من برایان دی پالما را دوست دارم، بنابراین دوست دارم یک نوع ترسناک انجام دهم.
به طور کلی، فیلم های جنگی ،ن زیادی در نقش اصلی ندارند، اما خا،پاری بر اساس شخصیت شارلوت وگا، برانا ساخته شده است. این تصمیم برای ساخت و ساز اطراف برانا چگونه شکل گرفت؟
آره من هم آن لحظه او را دوست دارم. ای کاش می توانستم اعتبار بگیرم، اما او را به این شکل هدایت نکردم. او این خط را چند بار انجام داد، و خطی که ما در فیلم استفاده می کنیم، کمی سرش را به این سوال تکان می دهد. او میگوید: «مید، از دست دادن یک نفر چگونه است؟» او کمی سر تکان می دهد تا تماشاگران آن را بگیرند. او میگوید، «بله»، اما چیز دیگری میگوید، و من فکر میکنم این شگفتانگیز است. هر وقت در یک فیلم یا تلویزیون می بینم، وقتی چیزی می گویید و بعد در یک نگاه چیز دیگری می گویید، بسیار عالی است. با آن نگاه کوچکی که انجام می دهد، دو برابر بیشتر، وحشت عمیق در گذشته اش را فرا می گیرد. عالیه.
انجام این کار برای من مهم بود. برای نشان دادن این نکته، اگر به آنها اجازه دهید همه چیز می تواند دوباره رشد کند. شما باید روی این بم،د. همچنین وقتی ،ی برایم داست، تعریف می کند دوست دارم. وقتی شخصیتی برای من داستان تعریف می کند، دوست دارم. من نباید همیشه این کار را انجام دهم. قرار نیست در هر فیلمی این کار را انجام دهم، اما این یک راه خوب برای ورود به آن است.
شما یک ترسناک ک،تروفوبیک کوچک ساختید. شما یک ترسناک خانه جن زده نوشتید. در حال حاضر، شما دارید خا،پاری. پیشرفت بعدی شما به ،وان یک فیلمساز چیست؟
من در مورد گرگینه آنها نمی دانستم، و این چیزی بود که وقتی منشا این داستان را پیدا کردم، کشف کردم، بنابراین در مورد آن نیز تحقیق کردم. چند کتاب عالی در مورد آن وجود دارد. ادبیات زیادی وجود دارد که ژانر وحشت دارد. چه نام خوبی برای تبدیل این به یک چیز. فکر میکنم جان لندیس زم، که این کار را میکرد میدانست یک گرگینه آمریکایی در لندن. مثل گرگینه های نازی و چیزهای دیگر وجود دارد.
مقایسه کردی خا،پاری به گنجینه سیرا مادرهاما با بدنه به جای طلا. همچنین داست، در مورد اخلاق است. چرا هنگام گفتن این داستان تصمیم به رفتن به آن مسیر گرفتید؟
گرایش های دیجیتال: اساس چه چیزی بود خا،پاری? من فکر می کنم شما در حال اتمام این فیلمنامه بودیددر حین ترویج اتاق.
توجه: این مصاحبه برای طول، و وضوح فشرده و ویرایش شده است.
همه چیز به مخاطب و آنچه تماشا می کند مربوط می شود. اگر فقط از تماشای IP خوشحال هستید، پس این چیزی است که مردم میخواهند بسازند. بعد از کووید، سخت است که دوباره بیرون بیایید و در واقع تلاش کنید که به سینما بروید و فیلمهای مستقل را ببینید و از آن فیلمهای مستقل دفاع کنید و بگویید: «این واقعاً خوب است». فیلمهای مستقل واقعاً موفقیتآمیز خوبی داشتهاند، و عالی است. دیدن آن زم، که این اتفاق می افتد واقعاً دلگرم کننده است.
وضعیت امروز فیلمسازی مستقل چگونه است؟ به نظر میرسد هر هفته، نظراتی در مورد اینکه چگونه فیلمهای IP و ابرقهرم، بر سینماها تسلط دارند یا پروژههایی که سالها پیش فیلمهای مستقل بودند، اکنون به نمایشهای تلویزیونی تبدیل میشوند، وجود دارد. اما هنوز فیلمسازان مستقلی هستند که کارهای خوبی می سازند.
شارلوت وقتی با لوکاس در انباری است نقش بسیار خوبی در فیلم داشت و میگوید که میداند «در احاطه شدن توسط گرگها» چه حسی دارد. با وجود داشتن آلم، ها و گرگینه ها به ،وان دشمن، او هنوز در اطراف متحدان خود احساس خطر می کند.
شما می تو،د از ابرقهرمانان و چیزهای مشابه خسته شوید، اما مردم هنوز آن را دوست دارند. من هنوز آن را تماشا می کنم. خوش می گذرد. اما آنهایی که دوست دارید، آنهایی که کمی بیشتر با آن کار می کنند، چیزی را به شما می دهند که ندیده اید. من فکر می کنم خوب است تا زم، که پول از فیلم های مستقل خارج شود و پول شروع به خشک شدن کند و پخش کننده ها به هیچ فیلمی برنگردند. شما به یک محل اثبات نیاز دارید. شما به بخشی نیاز دارید که فیلمسازان بتوانند رشد کنند. گاهی اوقات انجام این کار در تلویزیون طول، کار دشواری است. فیلمها معمولاً خالصترین و نابترین شکل تفکر فیلمساز هستند. برای ساخت فیلم های مستقل به پول زیادی نیاز دارید.
من فقط در آن اجراها چیزی دیدم. او در راه اندازی مجدد بود چرخش اشتباه، و او واقعا عالی است او توانایی خوبی برای خشن بودن دارد، اما جنبه حساس چیزها را نیز نشان می دهد، نه از طریق ضعیف بودن، بلکه با نگاه یا چیز. مخاطب آن را می بیند. عالیه. مثل جادو است. من اصلاً بازیگری را نمی فهمم، اما وقتی آن را می بینی، می فهمی که عالی است.
آیا قبل از نوشتن فیلمنامه درباره «گرگنگها» آلم، اطلاعات زیادی داشتید؟ آیا شما عاشق تاریخ جنگ جه، دوم بودید؟
من در حال نوشتن فیلمنامه های مختلف بودم و در حال تحقیق و نوشتن فیلمنامه ای در مورد یک شخصیت روسی دیگر که علیه استالین بود می نوشتم که جالب بود. او به دلیل مخالفت با استالین، خائن خوانده شد و سپس یکی از افرادی بود که در پایان جنگ جه، دوم سعی در نجات پراگ داشت. فکر کردم واقعا جالب بود
در همان ابتدای فیلم نیز یک سر تکان دادن وجود دارد. یک گوینده تلویزیونی است که می گوید:گنجینه سیرا مادره قرار است در تلویزیون پخش شود.» این یک فیلم عالی است. من وسواس زیادی با داستانهایی درباره طلا و طلای مدفون شدهام. طلا، با وجود اینکه می توان از آن به ،وان یک چیز خوب استفاده کرد، از آن چیزهایی است که انسان را دیوانه می کند. آنها آن را می بینند و دیوانه می شوند. آن را می یابند و دیوانه می شوند و فساد می کند.
[Laughs] من کردم. فقط مردم را گیج می کرد. در ابتدا می خواستم در مورد چیزهای واقعی صحبت کنم. همچنین میخواستم درباره افرادی صحبت کنم که داستان، تبلیغات یا افسانه میسازند و افرادی که از اسطورهها برای کنترل مردم استفاده میکنند. برخی از ،اصر زیباتر اسطوره افسانه ها و عامیانه و این نوع چیزها هستند. اما من آن را از دریچه این موجودات افسانه ای نوشتم.
چرا تصمیم گرفتید داستان را از طریق فلش بک قاب بندی کنید؟ آیا برنامه همیشه همین بود؟
من او را در فیلم یکی از دوستان به نام دیدم اقامتگاه هاو من فکر کردم او فوق العاده است. او و بیل میلنر با هم فیلم را به کارگرد، برایان اومالی ساختند که فیلم فوق العاده ای است. فکر میکردم او بازیگری است که باید دنبالش بروم، و در همان ابتدای کار او را در یک لیست بسیار کوتاه قرار دادم و گفتم: «من او را میخواهم». و همیشه، اتفاقی که می افتد این است که بسیاری از افراد دیگر می گویند ما باید این را امتحان کنیم و آن را امتحان کنیم، و خوشبختانه، به یکی از انتخاب های برتر من بازگشت.
گرگینه ها بودند و بعد خون آشام ها. خون آشام هایی که می خواهند خون همه چیز را خشک کنند. اونا زالو هستن آنها به هیچ چیز اهمیت نمی دهند. گرگینه ها در شب بیرون می آمدند، پوشیده از مو، و با این ،اصر بصری اسطوره بازی می ،د. فکر می کردم واقعا ایده خوبی است که این فیلم را صدا کنم گرگینه ها زیرا مردم فکر می کنند، “وای، گرگینه!” اما این دقیقاً همان کاری است که آنها انجام دادند. آنها فکر می ،د که قرار است فیلم گرگینه را تماشا کنند. [Laughs]
حول محور سربازان روسی در پایان جنگ جه، دوم می چرخد. میدانستم که قطعاً نمیخواهم کاملاً در مورد شوروی و رفتار آنها بدرخشم. می خواستم مطمئن شوم که گفتیم واقعا چه اتفاقی افتاده است. پس داشتن این شخصیت برانا به همدردی مخاطب کمک می کند. او ،ی است که می تو،د او را ریشه کنید.
قرار بود به فیلم زنگ بزنی گرگینه ها?
فکر نمیکنم انجام کارها روی IP مشکلی داشته باشد. من فقط فکر میکنم که اگر گزینه بدبینانه این باشد که «بیایید یک IP که همه میدانند دریافت کنیم»، برای یک فیلمساز یا نویسنده سختتر است که کار جدیدی با آن انجام دهد. چیزی که من دوست دارم IP است که همه آن را فراموش کرده اند، یک داستان واقعا قدیمی که مردم مدتی است روی صفحه نمایش ندیده اند. اما واقعاً به این دلیل نیست که آنها به دنبال IP هستند. گرفتن علاءالدین و تبدیل آن به یک فیلم ترسناک، هیچ ، نمی خواهد آن را ببیند.
اما گرگینههای واقعی نیز جذاب بودند و از نظر تعدادشان بسیار اغراقآمیز بودند. آنها اصلاً نیروی نظامی بزرگی نبودند زیرا آلمان اساساً همه را خشک کرده بود. اما چیزی که جذاب بود این بود که وقتی برای فیلمبرداری به استونی رفتم، میگفتیم این بچهها [werewolves] آدم های بد بودند سپس در استونی، گروهی مشابه به نام برادران جنگل داشتند. انگار الان باید هرچه می توانم درباره برادران جنگل بدانم. آنها نیروی چریکی مشابهی بودند که در جنگل ها پنهان شده بودند، در جنگل زندگی می ،د، اما علیه شوروی می جنگیدند. و این هم داستان جالبی است.
بن پارکر: من بودم، بله از کجا فهمیدی؟ این تحقیق خوبی است. وقتی نمایش می دادم روی صحنه ایستادم اتاقو با این سوال مواجه می شوید که «بعدش چیست؟» گفتم: «خب، این همان فیلمی است که قرار است بعدش بسازم.» و سپس پنج سال طول کشید تا آن را از زمین خارج کرد. داستان، بذر آن، قبل از اولین فیلم من اتفاق افتاد.
همه مردان خانواده من نظامی هستند، بنابراین شما فقط تا حدی از گلویتان فشار می آورید. [Laughs] همه ،ن معلم یا پرستار و همه مردان سرباز هستند. پدربزرگم و پدرم فقط آن چیزها را جمع می کنند و دوباره برای من می آورند. بنابراین من کمی در مورد آن می دانستم، اما در مورد گرگینه ها نمی دانستم.
من به این نوع داستان ها کشیده شده ام. من به سمت شخصیت های زن قوی جذب شده ام. این می تواند یک نعمت یا یک نفرین باشد. شما می تو،د بسیاری از طرفداران فیلم های جنگی را وادار کنید که بگویند: “من قرار نیست فیلمی را با یک زن تماشا کنم”، اما من این داستان ها را دوست دارم. همچنین داشتن ،ی که نسبت به بخش مرکزی داستان بیشتر دلسوز باشد، برای من یک نوع سود بزرگ بود.
من فکر کردم که این فقط یک تمثیل عالی برای این است، زیرا این شخص وحشتناک که اکنون مرده است، هنوز هم همه اطرافیان خود را فاسد خواهد کرد. او باید سوزانده شود و از شرش خلاص شود. شخصیت ها می گویند که می خواهند مردم ببینند که او مرده است و افرادی که می خواهند از شر او خلاص شوند این را مخفی نگه داشته اند. حساسیت گنج دفن شده، و به سختی می توان گنج دفن شده را گفت، زیرا برع، گنج است، همین تأثیر را بر مردم دارد. مردم را دیوانه می کند.