
“بابل دیمین شزل پرتره ای گسترده از اوا، دهه 1920 هالیوود است که اتفاقا یکی از جسورانه ترین و بهترین فیلم هایی است که امسال خواهید دید.”
طرفداران
-
سبک بصری جسورانه دیمین شزل
-
فیلمبرداری زیبا و همه کاره لینوس سندگرن
-
اجرای صحنه دزدی مارگو رابی، برد پیت و لی جون لی
منفی
-
چندین خط داست، نسبت به سایرین کمتر احساس می شوند
-
یک می، صدا که در بعضی مواقع کمی بیش از حد خسته کننده است
-
یک فینال جسورانه که کاملاً به پایان نمی رسد
بسیار شبیه فیل خشمگینی که در سکانس جشن افتتاحیه اش غوغا می کند، دیمین شزل بابل یک جانور وحشی از یک فیلم است. در طول مدت 188 دقیقهای خود، فیلم همچنان به سرعت پر از کوکائین و دیوانهوار خود ادامه میدهد، حتی زم، که با سر در لحظههای زیبایی وحشی، ملودرام قدیمی، خشم تلخ، و – شاید شگفتانگیزتر از همه – وحشت لینچی میرود. به،وان کاوش در ریشههای فسقآمیز هالیوود، این فیلم مقایسههای اجتنابناپذیر زیادی با حماسههای آمریکایی مانند پل توماس اندرسون به دست آورده است. شب های بوگی، که به طور مشابه رشد و سقوط جنون آمیز یک بخش از صنعت سرگرمی را نشان می دهد.
شزل، به ،ه خود، اغلب از آن مقایسه ها دعوت می کند. بابلحرکات دقیق دوربین و ویرایش پر از اضطراب به طرز چشمگیری شبیه به سبک بصری براوورایی است که در نسخه قبلی خود در سال 1997 به نمایش گذاشته شده بود. حتی یک صحنه شامل یک توبی مگوایر دندانهای زرد مانند یک ریف مستقیم بر روی صحنه نمادین معامله مواد مخدر است که به پایان میرسد. شب های بوگی‘ نیمه دوم. با این حال، فراتر از شباهت های ساختاری و بصری آن، موارد بسیار کمی وجود دارد که به هم متصل شوند بابل به شب های بوگی یا کازینو یا هر یک از حماسه های دیگر آمریکایی که در هفته های اخیر با آن مقایسه شده است.
به این دلیل است بابل اشتراکات بیشتری با مگنولیا، پیگیری ناتوان پل توماس اندرسون در سال 1999 به شب های بوگی، از هر فیلم دیگری. هر دوی این فیلمها نه تنها حماسههای سه ساعتهای هستند که داستانهای متقاطع متعددی را به نمایش میگذارند، بلکه تلاشهایی از سوی نویسنده-کارگردانشان برای درک اینکه چگونه زشتی و زیبایی میتوانند همزمان در جهان و در درون هر یک از ما وجود داشته باشند، هستند. در شرایطی که بابلشزل یک فیلم ارژیک و چند لایه ساخته است که در نهایت یک سوال ساده می پرسد: آیا می توان همزمان عاشق فیلم بود و در عین حال از صنعتی که آنها را تولید می کند متنفر بود؟

شزل این تضاد را از طریق همه شخصیت های فیلم، از جمله جک کنراد (برد پیت)، ستاره سینمای صامت که پادشاه غیررسمی هالیوود است، بررسی می کند. بابل در اوا، دهه 1920 آغاز می شود. جک یک مست ،نه که اعتقادش به قدرت سینما متناوباً مغرور و کودکانه به نظر میرسد، برای چیزی جز جابجایی مرزهای فرم فیلم صامت سرمایهگذاری نمیکند. به عبارت دیگر، او برای تغییر بزرگی که به محض ورود صدا به تصویر، هالیوود را تغییر می دهد، کاملاً آماده نیست.
جک تنها ،ی نیست که برای آنچه در پیش است آماده نیست. همچنین نلی لاروی (مارگو رابی)، بازیگر مشتاق اهل ساحل شرقی که به هالیوود وارد میشود، جز به خاطر اعتماد به نفس خودش و «قدرت ستارهای» خودش، به هالیوود میرسد. نلی به سرعت فداکاری بی پایان م، تورس (دیگو کالوا)، یک مهاجر مکزیکی که آرزوی تبدیل شدن به یک کلاه گیس بزرگ هالیوود را دارد، به دست می آورد. م، در طول مسیر با نلی برخورد می کند بابلسکانس مهم، افتتاحیه به طرز ناخوشایندی و این دو به سرعت در مورد جاه طلبی های مش، خود با هم پیوند می خورند. به ،وان م،، کالوا در یک اجرای عمیق و روحی تبدیل می شود و نقش خود را به ،وان بابلجانشین مخاطب تنها انحلال اخلاقی و رمانتیک نهایی او را بسیار تأثیرگذارتر می کند.
نلی فقط هنگام تصادف توجه م، را جلب نمی کند بابلجشن افتتاحیه پر سر و صدا، که مملو از بدنهای برهنه، کوههای مواد مخدر، بطریهای شامپاین، و ، است که غیرممکن است به یاد فیلمهای مشابهی با تمرکز زیاد مانند گرگ وال استریت. رقص وحشیانه و جلب توجه نلی در سراسر سالن اصلی مهم،، او را کمی در یک فیلم به ارمغان می آورد، جایی که حضور غیرقابل انکار او در صفحه نمایش و توانایی اشک برانگیز راه را برای تبدیل شدن به ستاره بعدی سینمای صامت هموار می کند.

گذار اجتناب ناپذیر هالیوود به خارج از دوران خاموشش به سرعت دنیای همه را زیر و رو می کند. به ،وان مثال، باور نلی مبنی بر اینکه سرانجام از قضاوتی که زندگی اولیه او را تعریف کرده بود فرار کرده است، زم، که صدا و رفتار او در ساحل شرقی به محل بحث در میان نخبگان هالیوود تبدیل می شود، از بین می رود. حضور دست نخورده جک نیز به طور مشابه شروع به از هم پاشیدگی می کند، در حالی که م، مجبور است به تعدادی از خواسته های روح کش عمل کند، اگر امیدوار باشد در همان حوزه هالیوودی که مدت ها برای نفوذ به آن مبارزه کرده است، بماند.
لیدی فی ژو (لی جون لی در حال دزدیدن صحنه) پس از تثبیت خود به ،وان یک مجری با استعداد و نویسنده بین تیتراژی، خود را به آرامی از سیستم هالیوود به دلیل “نگر،” در مورد روابط ، خود با ،ن می بیند. در جای دیگر، سیدنی پالمر (جوان آدپو)، نوازنده چیره دست ترومپت که نوازندگی او برای مدت کوتاهی او را به یک ستاره هالیوود تبدیل می کند، در نهایت خود را با نوعی از شیوه های نژادپرستانه می بیند که برای چندین دهه برای به حاشیه راندن یا دور نگه داشتن رنگین پوستان از صنعت فیلمسازی استفاده می شد.
هم آدپو و هم لی در نقشهایی که بالقوه ستارهسازی میکنند، بازی میکنند بابلزمان اجرا قابل توجه است، هنوز احساس می کنید که در طول فرآیند ویرایش کوتاه شده اند. در میان بازیگران حامی فیلم، ژان اسمارت نیز به راحتی چند صحنه را به ،وان الینور سنت جان، رو،مهنگار رو،مهنگار میدزدد که این کار را در یکی از صحنهها به عهده میگیرد. بابلبهترین لحظات برای دادن یک درس صریح به جک پیت در مورد اینکه چگونه هالیوود می تواند هم جاودانگی یک فرد را تضمین کند و هم آنها را کاملاً یکبار مصرف ببیند.

پس از عمل در یک خلق و خوی پیوسته سبک برای بسیاری از بابلدر نیمه اول، پیت با شروع بحران هویت جک شروع به درخشش میکند. تعداد کمی از فیلمها تا به حال از چشمان آبی شفاف پیت استفاده کردهاند. بابل، که به بازیگر این فرصت را می دهد تا برخی از دیدنی ترین و بی سر و صداترین کارهایش را که تا به امروز دل،اش است، ارائه دهد. مارگو رابی، برع،، هرگز انرژی خود را کاهش نمی دهد بابلی،ی روحیه آتشین و مطمئن نلی در نیمه اول فیلم در نهایت به نوعی یاس خام، شیدایی و گونه های پف کرده تبدیل می شود.
در پشت دوربین، شزل مانند همیشه از نظر بصری فرمانده است. اتحاد مجدد با لا لا لند فیلمبردار لینوس ساندگرن، شازل را پر می کند بابل با برخی از استادانهترین حرکات دوربین و نماهای جرثقیل دوران حرفهایاش، از جمله یک گشت و گذار در لحظه آ، در یک سینمای شلوغ که از نظر فنی آنقدر تاثیرگذار است که نمیتوان از آن شگفتزده نشد. تاکید شدید فیلم بر آبی، سفید و قرمز روشن نیز آن را با انرژی بصری پر میکند که با سرعت پرحجم و پیچخوردهاش مطابقت دارد. در همین حال، تدوینگر تام کراس، اغلب صحنههای متعددی را با هم برش میدهد و با هم همپوش، میکند و تزریق میکند. بابل با سرعتی سرسام آور که باعث می شود زمان اجرای بسیار زیاد آن به طور شگفت انگیزی سریع به پرواز درآید.
رابطه بصری و جغرافیایی فیلم با لا لا لند، رساله قبلی شزل در مورد قدرت فیلم ها، همچنین توسط آهنگساز جاستین هورویتز، آهنگساز جاستین هورویتز با صدای بلند و بدون چرخ جاز به م،ای واقعی کلمه است. هورویتز و شازل با هم به م،ای واقعی کلمه از تم ها و نقوش خاصی استفاده می کنند لا لا لند، که فقط باعث می شود ماهیت ،یف و لبه خشن از بابل حتی بیشتر شبیه پاسخی تمام عیار به کاوش صیقلیتر و سالمتر هالیوود است که شزل در سال 2016 انجام داد. تمام افکار فیلم در مورد هالیوود و فیلمسازی پس از آن به پای، ختم میشود که آنقدر گستاخانه و اپراتیک است که عملاً غیرممکن است. از دلتنگی شزل غافلگیر شدن.

این حقیقت که بابلفینال کاملاً کار نمی کند در کنار نکته است. آنچه مهمتر است، انرژی بی پروا و الهام گرفته از موج نوی فرانسوی است که در لحظات پای، فیلم جریان می یابد، که نه تنها آثار فیلمساز، مانند گدار و تروفو را به یاد می آورد، بلکه پل توماس اندرسون را نیز در سال 1999 به پایان رساند. اودیسه بلندپروازانه لس آنجلس با سقوط قورباغه ها به م،ای واقعی کلمه از آسمان. در حالی که بابلفینال به این اندازه خارقالعاده یا سورئال نیست، با یک نوع بیباک بودن ضربان دارد. خوب یا بد، تصور پایان شزل سخت است بابل به هر طریقی غیر از او
شزل در طول مدت زمان سه ساعته عظیم و در عین حال بسیار کوتاه فیلم، احترام و بیزاری همه جانبه خود را نسبت به فیلم ها ابراز می کند. درخشش واقعی بابلبا این حال، پایان فیلم در این است که چگونه به وضوح می بیند که هر ت، برای درک اینکه چگونه یک نفر می تواند همزمان فیلم ها را دوست داشته باشد و از آنها متنفر باشد، در نهایت با ش،ت مواجه می شود. به هر حال، فیلم ها به اندازه افرادی که آنها را تماشا می کنند غیرقابل توضیح هستند.
با توجه به شرایطی که آنها در آن ساخته می شوند، هیچ فیلمی نباید کار کند، و با این حال بسیاری از آنها کار می کنند. که در بابل، دیمین شزل تلاش می کند دلیلش را بپرسد – فقط زم، که متوجه می شود، در کمال وحشت و شگفتی خود، پاسخی برای این سوال وجود ندارد، تسلیم می شود. فقط صفحه نقره ای وجود دارد و شما آنجا نشسته اید، به آن نگاه می کنید، گریه می کنید حتی زم، که خود بهتر شما می داند که نباید. ببین! جادوی فیلم ها.
بابل اکنون در سینماهای سراسر کشور پخش می شود.
توصیه های سردبیران
منبع: https://www.di،altrends.com/movies/babylon-review/